چند وقت پیش در یوتیوب یکی از سخنرانیهای TED رو تماشا میکردم، زن جوانی بود که سابقهی ده سال فعالیت در شغل مادلینگ رو داره، یا اصطلاحا مدل هست! دختر جوانی حدودا بیست و پنج یا شش ساله به نظر میرسید که چهره و اندام بسیار زیبایی هم داشت! نکتهی جالب که توجه من رو جلب کرد این بود که در تمام مدت سخنرانی خصوصا در ابتدای شروع صحبتش بسیار مضطرب بود و صداش میلرزید. قسمت جالب سخنرانی این بود که همون اول گفت توی این لباسی که به تن داره راحت نیست و میخواد مقابل دوربین و جلوی چشم تماشاگران لباسهاش رو عوض کنه! و به جای اون لباس تنگ و چسبون و رسمی، یک دامن گشاد و بلند و راحت و یک سویشرت ساده پوشید! کفشهای پاشنه بلند رو درآورد و به جاش کفشهای تخت و راحتی به پا کرد! چندان آرایشی هم روی چهره ش نمیدیدم! شاید هم خیلی هنرمندانه آرایش کرده بود که برای منِ آماتور قابل تشخیص نبود! به هر حال تبدیل شد به یک دختر ساده با لباسهای ساده اما همچنان چهره و اندام جذابش توجه رو جلب میکرد.
تعدادی عکس نشون داد. عکسهایی که در یک روز از خودش گرفته بود، یکی مربوط به محل کارش (عکاسی مادلینگ) و دیگری مربوط به زندگی روزمره ش! مثلا میگفت :"این منم امروز توی خیابون کنار دوستهام، و این هم منم! همون روز در استودیوی عکاسی محل کارم!" همینطور عکسها رو نشون داد و جالب این بود که نمیتونستی باور کنی این دو آدمِ توی این دو عکس و در دو فضای متفاوت در واقع یک نفر هستند! این میزان راحتی و رهایی در لباس و آرایش و حتی ژستهاش در عکسهای روزمره اش برای من خیلی دل انگیز بود!
یک عکس هم از خودش در آغوش یک پسر نشون داد (عکسی تبلیغاتی و مربوط به شغل و حرفه ش) و گفت : "من هیچوقت توی عمرم دوست پسر نداشته م!" خب راستش باور این حرف برای من سخت بود ولی بعید نیست که راست بگه! زیبایی همیشه برای آدم اعتماد به نفس نمیاره! شاید هم خودش نخواسته یا هر چی ...
حرف جالبی زد که محتواش این بود: "چرا خیلی از دخترها از چهره و اندام خودشون راضی نیستند؟ اگه به این عکسهای من و امثال من نگاه میکنید و اعتماد به نفستون رو از دست میدید باید بدونید این عکسها و این آرایش و لباس و ... تمامش "هنر" و نتیجهی زحمت عکاسها، آرایشگرها، هنرمندها و ... ست. اینها ساختهشده و کار دست انسانه! اینها واقعیت نیست!"
تصور کنید زنی به این زیبایی و جذابیت میگفت "من خیلی وقتها احساس insecure بودن میکنم! چون حس میکنم به اندازهی کافی خوب به نظر نمیرسم یا لباسم خوب نیست یا ..."
فکر میکنید چرا همچین تصوری داشت؟ خب من فکر میکنم چون همه بهترین عکسهای این زن رو دیدند و اون میترسه که گاهی نتونه با عکسهای خودش رقابت کنه!
میدونید چیه؟ هر چقدر هم که به ماهیت ساختگی بودن اون عکسها آگاه باشه، باز هم از نظر خودش و در ذهن خودش میترسه اونقدر زیبا نباشه و ممکنه رقابتی بین خودش و عکسها شکل بگیره و خب خود واقعیش همیشه بازنده میشه!
حالا تصور کنید این عکسها چی بر سر ما به عنوان مخاطبینش میاره! ماهایی که شاید به اندازهی اون دختر زیبا نباشیم! یا زیبا باشیم ولی اعتماد به نفس نداشته باشیم ! این عکسها ما رو داغون میکنه! منِ نوعی به عنوان یک دختر مدام سایز اندامهام رو با اون دختر و امثال اون مقایسه میکنم و همیشه در رژیم و اضطراب و افسردگی خواهم موند! من بابت هر میلیمتر چربی اضافه زیر پوستم خودم رو سرزنش میکنم! من بابت مدل موهام ، سایز دماغم، کم پشتی مو و ابرو و مژه و هزاران عیب کوچیک و بی اهمیت دیگه ساعتها جلوی آینه میشینم و غصه میخورم!
شاید یک روز قدمیرو به جلو برداشتم و این تلههای روانی رو پشت سر گذاشتم و خودم رو همونطور که هستم پذیرفتم! شاید یک روز خودم رو دوست داشتم! همین خود معمولیم رو دوست داشتم و زیبا دونستم اما مرحلهی بعدی اینه که توی ذهن پارتنرم چطور هستم ...
خب پسرها هم همین عکسها رو میبینن! هیچکس عکس روزهای مریضی و بیحالی و درس خوندن و گرفتاری و استرس و افسردگی و اضطراب و ... دخترها رو نمیبینه!
توی ذهن پسرها هم ایده آلی از یک زن زیبا شکل میگیره! ایده آلی که بر اساس واقعیت نیست! بلکه بر اساس عکسهای ساخته شده ست! در ایده آل پسرها یک دختر همیشه لبخند میزنه! همیشه لبهایی قرمز رنگ داره! همیشه مژههایی بلند و مشکی داره! همیشه ابروهای مرتب داره! همیشه موهای شونه زده و مرتب و رنگ شده داره! ترجیحا هم بلوند هست! و سایز مچ پاش به باریکی مچ پای آهو هست و اندامی تراشیده و فیت داره!
مشکل اینجاست که خیلیهاشون تفکر نمیکنند و این کلیشهها رو به راحتی میپذیرند.
و نتیجه این میشه که اکثر پسرها دنبال شیر و پلنگ و میمون میگردند و دخترهای معمولی خیلی زود دلشون رو میزنند!
یکبار دختری پرسیده بود "چرا همهی پسرها دنبال دختر داف هستند و هیشکی ما دخترهای معمولی رو دوست نداره؟"
و پسرها در جواب گفته بودند" چرا هیشکی ما پسرهای معمولی رو دوست نداره؟"
و خب من بهشون اینطور جواب میدم که شما پسرهای معمولی هم دوست داشته میشید اگر مهربون، وفادار، صبور و با احساس باشید! چون کلیشههای جذابیت پسرها به اندازهی دخترها نیست! نمیگم کلا نیست! هست ولی خیلی کمتره و دخترها خیلی راحت با لاغر بودن، کوتاه قد بودن،چاق بودن، کچل بودن، پول نداشتن یا هر عیب دیگهای در شما کنار میان! اما کلیشههای جذابیتی که از دخترها در ذهن شماست قدرمندتره! و بالاخره یک جایی خودش رو نشون میده! کجا؟ همون جایی که روبروی هم پشت میز کافه نشستید و شما آقا پسر محترم به جای گوش دادن به حرفهای دختری که رو به روت نشسته حواست جلب میز بغلی میشه و دخترهای بلوند و داف و فلانِ میز بغلی چشمت رو میگیره! این صحنه برای شما هم آشناست نه؟
یا همونجایی که توی رابطه ت روز به روز سردتر و سردتر میشی و مثل روزهای اول نیستی! و اسمشو میذاری عادت یا هر چی! در حالیکه عشق یا دوست داشتن یا هرچیزی که اسمش رو میذارید و رابطه رو بر اساسش شکل میدید، هرگز نباید سرد شه! و اگه این اتفاق افتاد یعنی تو خسته شدی و تنها چیزی که خوشحالت میکنه دختری جذابتر هست! همونجایی که کمتر با هم حرف میزنید، همونجایی که کمتر برای هم وقت میذارید و کمتر اشتیاق دیدنش رو داری! چون از چهره ش خسته شدی ! چون چهره و جذابیت ظاهری حرف اول رو برای تو میزنه! این یعنی تو گرفتار کلیشههای جذابیت شدی!
+ هر نقدی بر این نوشته دارید رو میخونم :)
+ اینم لینک سخنرانی TED(بیست دقیقه ست، ببینید!)